در دوران اشغال اسپانیا، کشیشی به نام پدر سورن مالاری در قرن نوزدهم زندگی میکرد. داستان زندگی او حکایتی غمانگیز و هولناک از سقوط به جنون است. گفته میشود مالاری برای کمک به مادر بیمار خود، دست به قتل ۵۷ نفر زده است.
عشق جاودان مری به جان، با گذر زمان و تغییر اولویتهای جان، رنگ غم به خود میگیرد. تصادفی ناگوار، جان مری را میگیرد. اما امیدی دوباره، فرصتی برای بازگشت به گذشته و جبران اشتباهات به جان میدهد.
یک زوج تازه ازدواج کرده یک زن را برای سه نفر دعوت می کنند. کسی که برای آنها ناشناخته است در حال تماشای برنامه آنهاست. وقتی سه نفری چهار نفره می شود، آن موقع است که هرج و مرج شروع می شود.
در تلاش برای یافتن یک جایگزین غیر خشونت آمیز برای کاهش جمعیت بیش از حد جهنم، دختر لوسیفر یک هتل توانبخشی باز می کند که به گروهی از شیاطین نامناسب فرصت رستگاری می دهد.
مادری بی پول با فرزند شیرخوارش برای یافتن شوهرش در مانیل سفری زمینی و دریایی را آغاز می کند. اما این سفر رایگان نخواهد بود زیرا او مجبور است از بدن خود برای رسیدن به مقصد استفاده کند..