مردی که در زندگیش از مشلات زیادی آسیب دیده است، در یک سفر کاری به دختر جوانی برمیخورد و تصمیم می گیرد از او مراقبت کند...
پس از اینکه مادر "گرتا" هفده ساله برای بار سوم ازدواج می کند و از طرفی شاهد خودکشی پدر خود می شود دچار پرخاشگری می شود. او برای گذراندن تابستان به نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستاده می شود. جایی که زندگی اش تغییر بزرگی می کند...
مردی که به تازگی همسرش را از دست داده، فکر می کند تمام ارتباطش با خانواده اش تنها از طریق همسرش بوده و اکنون دیگر از بین رفته. او تصمیم می گیرد سفری را آغاز کرده و به تمام فرزندانش که اکنون بالغ شده اند و جداگانه زندگی می کنند، سر بزند.
داستان بر روی "ورونیکا" تمرکز دارد، زنی در میانه بیست سالگی که به نظر می رسد همه چیز دارد، چهره زیبا، کار خوب و زندگی عالی. اما او تصمیم می گیرد به زندگی اش پایان دهد...
دو کارآگاه کهنه کار پلیس نیویورک، روی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای جنایتکارانی کار می کنند که از قانون گریخته‌اند.
دو زن، یکی سفید پوست و دیگری سرخ پوست، که هردو مادرانی بیوه هستند، وارد ماجرای قاچاق از طریق مرزهای آمریکا در رودخانه ای یخ زده می شوند...
«مرد جواني به نام «جان فارلي» (اسکات) وقتي پس از مدت ها به خانه برمي گردد متوجه مي شود که مادرش (ساراندون) مي خواهد با «آقاي وودکاک» (تورنتن) که قبلا معلم ورزش منفور مدرسه اش بوده، ازدواج کند. او براي جلوگيري از اين وصلت تمام سعي خود را مي کند...
دو خانواده به میمنت بازگشت پسر یکی از خانواده ها، دوباره می خواهند دور جمع شوند. تجدید دیداری که باعث می شود مشکلات و مسائل قدیمی که با هم داشته اند را حل کنند و...
سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند...
«مايک نورتن» جوان که تازه به استخدام پليس مرزي درآمده، به طور تصادفي کارگر غيرمجاز مکزيکي، «ملکيادس استرادا» را مي کشد. مقام هاي محلي تصميم مي گيرند حادثه را لاپوشاني و پرونده را مختومه اعلام کنند. اما صاحب کار «ملکيادس»، «پيت پرکينز»، با هدف اجراي عدالت شخصي، «مايک» را مجبور مي کند تا جسد «ملکيادس» را از گور بيرون بکشد و سپس سوار بر اسب هم راه يک ديگر و جسد به سوي مکزيک به راه بيفتند...
